" محمدعلی" جان!
چیزی به سه ماهه شدنت نمانده است، در این سه ماه هربار که صدایت میزنم در دلم غوغایی بپا میشود.
نمیدانم چه حسی است، بهتر است بگویم سرشار از عشق میشوم.
میدانی؟ دوست دارم وقتی صدایت میزنم " علی" را چندین بار تکرار کنم، اصلا دوست دارم روی نام "علی" توقف کنم؛
خاصیت عاشقی همین است،د لت میخواهد هرچه داری تقدیمش کنی، دلت میخواهد در همه کارهایت نشانه ای از معشوقه بگذاری حتی اگر شده کوچکترین کارها؛ حتی اگر شده نام پسرت را، تا هر بار که صدایش میزنی یادت باشد، که به برکت نام زیبای "علی" چه کارها که باید انجام دهی.
این شبها اما دلم بیشتر میگیرد،دلم میخواهد بیشتر صدایت کنم اما با دلم چه کنم، که با هر بار صدا زدنت دوست دارم گوشه ای بنشینم و یک دل سیر اشک بریزم.
نام "علی" نیازی به روضه خوان ندارد، با همین یک کلمه میتوان تا جان داری اشک بریزی برای مولایت.
.
پسرکم! تو را به صاحب نام زیبایت میسپارم.
.
.
.
"یاحق"
درباره این سایت